تکنگاری فیلسوف
محمدمنصور هاشمی
من از «جستجوی زمان ازدسترفته» پروست آغاز میکنم و بعد میپردازم به کتاب ارزشمند دکتر شایگان. مسئله زمان که در عنوان رمان نیز بارز است، از مفاهیم کلیدی پروست نیز هست. فورستر میگوید «پشت هر رمانی یک ساعت هست که منظم کار میکند»، پشت رمان پروست هم این ساعت کار میکند. در دنیای معاصر پیش از هر چیز باید تفاوت رمان را با گونههای ادبی دیگر مانند «حماسه» در نظر داشته باشیم. به تعبیر لوکاچ در حماسه، زمان مدخلیتی ندارد. منطقِ حماسه، منطق انسانی است که نگاه اساطیری به دنیا دارد و نگاه اساطیری تختهبندِ زمان و مکان نیست. اگر «رمان» به تعبیر هگل حماسه دنیای مدرن است و دیگر شاعرانه نیست و به نثر بدل شده، یعنی این نگاه اساطیری جای خود را به نگاه واقعگرا داده و زمان دیگر منشأ اثر است. بنابراین ساعتِ فورستر پشت تمام رمانهای کلاسیک و مدرن هست، اما نحوه کارکردنش تغییر پیدا میکند. زمانِ آثار پیش از پروست، جویس و ولف، زمانی است که میشود آن را زمان کانتی-هگلی خواند. کانت بهخوبی توضیح میدهد که انسان محدودیتهایی در شناخت دارد و در چارچوب حس و فاهمه میتواند بیندیشد و برای حس دو محدودیت را برمیشمارد: محدودیت زمانی و مکانی، یعنی ذهن ما بیرون از محدوده زمان و مکان نمیتواند حرکت کند و به عبارت دیگر ذهن ما زمانمند و مکانمند است. این زمانی که کانت میگوید همان زمانِ فیزیک نیوتونی است؛ زمانی که میتوان محاسبهاش کرد. این زمانمندی وقتی در طول زمان کشیده شود، تبدیل میشود به التفاتی که هگل به تاریخ پیدا میکند، اینکه ما جایی در تاریخ واقع شدهایم و درواقع زمان به زمانه تبدیل میشود. رمانها بهطور معمول همین زمانِ کانتی-هگلی را بازنمایی میکنند، نمونه اعلای آن «جنگ و صلح». با فلسفههای جدیدتر درک دیگری از زمان به وجود میآید؛ اینکه زمان جنبههای ذهنی هم دارد. برگسون معتقد است در اثر پروست، کمی و قابلاندازهگیری نیست و ویژگیهای عینیاش تحتالشعاع ویژگیهای ذهنی قرار میگیرد و کیفی میشود. اما ژرژ پوله در کتاب «فضای پروستی» توضیح میدهد که پروست کاملا تحتتأثیر برگسون نیست و برای پروست زمان به صورت مکانی بروز پیدا میکند. فکر میکنم نمونه بهتر برای فهم زمان پروستی، فروید است که هوشمندانه در تقابل با سنت کانتی میگوید زمان ناخودآگاه ندارد، یعنی آن ساعتِ فورستری در بخش خودآگاه کار میکند و در بخش ناخودآگاه مثل خوابدیدن است درست مانند خوابدیدن در رمان پروست. کتاب «فانوس جادویی زمان»، سرشار از اطلاعات و دانش و نیز شور است. حس نویسنده را به ما منتقل میکند و معلوم است که موضوع برای نویسنده کاملا جدی بوده و برای مواجهه با رمان پروست چنین حسی لازم است. دکتر شایگان در تمام آثارش میداند برای چهکسی مینویسد و این کتاب نیز معلوم است برای مخاطب ایرانی نوشته شده و تجربه مواجهه ما با پروست. بهتعبیر خود داریوش شایگان، برای خواندن رمان پروست قطبنمایی لازم است و به گمانم این کتاب قطبنمایی در اختیار ما قرار میدهد. نکته دیگر اینکه، کتاب ایشان از جنس تحقیقات بیحس نیست، بلکه مسئله خود را بهعنوان متفکر مینویسد. از عناصر تکرارشونده دیگر که در آثار دکتر شایگان و نیز در این کتاب وجود دارد، همین مسئله زمان است؛ از «آسیا در برابر غرب» تا «پنج اقلیم حضور»، همواره ساحتهای زمانی برای ایشان مطرح بوده است. جدای از مسئله پروست، این کتاب ادامه دغدغههای ایشان است، نه کاری فرعی درباره یک رماننویس. در نهایت کتاب دکتر شایگان در مقام فیلسوف یک تکنگاری درباره رمان دارد و این بسیار مهم است چون شأن رمان مشخص میشود و از این منظر نیز انتشار این کتاب را باید به فال نیک گرفت