برشی از کتاب هنوز هم من نوشته جوجو مویز : سام در حالی که به احمقانه بودن کارمان، می خندید، به سمتم آمد. تابلو را روی زمین انداختم. و به طرفش دویدم این بار دیگر کیف سنگینیش به پايم اصابت نکرد. سام کیفش را روی زمین کذاشت بغل باز کرد و مرا در آغوش کشید. ما همدیگر را به سبک فیلم های رمانتیک بغل کردیم نمی توانم احساسم را در آن لحظه بازگو کنم دیگر به هر چه که در اطرافم بود بی توجه بودم، صدای چمدان ها و مردمی که از کنارمان می گذشتند و نگاه های خیره جمعیت حاضر در فرودگاه اصلا نمی توانست مرا از آن حال و هوا خارج کند. وای خدای من! من در آغوش گرم سام بودم. هرگز دلم نمی خواست آن لحظه به پایان برسد. دوست داشتم آن لحظه تا ابد ادامه پیدا می کرد و به او تکیه می دادم و بدن قوی و تنومندش که دور تا دورم را احاطه کرده بود حس می کردم و در رایحه خوش بوی تنش نفس می کشیدم. صورتم را روی گردن سام گذاشتم.
فکرکنم با آن فشاری که مرا در آغوش گرفت و بالا برد استخوان های دنده ام آسیب دیده بودند. قادر نبودم جلوی خنده ام را بگیرم. سام گفت: دیوونه! حالا برنامه ت درست دراومد؟!
عنوان ________هنوز هم من |
موضوع _____ داستان انگلیسی-قرن 20 |
نویسنده _______ جوجو مویز |
مترجم _______لیلی قاسمی و اعظم قاسمی |
ناشر ________برات علم |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1398 |
صفحه_________ |
قیمت روز______90000 ت |
قیمت فروش____ 55000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.