در این داستان، “ارفاق” رئیس بانک با خواندن خبر حمله به یک بانک توسط سارقین، “محمود آقا”، نگهبان بانک را صدا زده دربارهی توجه به سارقین و خطر حملهی آنها به او هشدار میدهد. محمودآقا نیز در جواب رئیس بانک از مشاءالله خان، دربان بانک، اعتراض کرده، میگوید که “ماشاءالله خان شبها درس میخواند که کلاس دوازده را با متفرقه امتحان بدهد. برای امتحان از دو ماه پیش که از این کتابهای تاریخ و هارونالرشید و اینجور چیزها خریده، از صبح تا غروب کارش خواندن این کتابهاست، اصلا گاهی مثل دیوانهها یادش میرود اسمش چیست و کجا هست و چه کار میکند. پریروز جلوی بچهها میخواست بنده را صدا بزند میگفت: ابن سعدون، دیروز میخواست بیاید پیش شما پرسیدم کجا میروی؟ گفت میروم خدم هارونالرشید” و بدین ترتیب…..
عنوان ________ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید |
موضوع ____ داستان ایرانی |
نویسنده ____ ایرج پزشکزاد |
مترجم ______ |
ناشر ________ صفی علیشاه |
قطع ___________وزیری |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1384 |
صفحه_________280 |
قیمت روز______ |
قیمت فروش____130000 ت |
خ3
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.