«… روزى در قسمت فرمبندى داشتم يواشكى شعرهاى حروفچينى شده و آمادهى غلطگيرى و چاپ را نگاه مىكردم كه متوجه شدم قسمتى از شعر شاعرى را نمىشود بهآسانى قسمتهاى ديگرش خواند. وزناش خراب بود. با زبان بىزبانى به آقاى صفحهبند گفتم اين شعر غلط است. و آقاى صفحهبند كه شايد خستگى كار بىحوصلهاش كرده بود با عصبانيت جواب داد: “اين فضولىها به تو نيامده بچّه!”
اما ساعتى بعد همراه مردى كه لبخندى فراموشنشدنى بر لب داشت به سويم آمد و مرا به مرد همراه نشان داد و گفت: “اين بچه را مىگفتم.”
آن مرد كه بعد دانستم فريدون مشيرى است، زودتر از من سلام كرد و دست مهربانش را بر شانهام گذاشت و گفت: “شعر دوست دارى؟” باور كنيد تا آن زمان هيچكس اينقدر مهربان با من حرف نزده بود، آن هم دربارهى
شعر كه نمىشناختمش امّا عاشقش بودم. زبانم مثل دست و پايم گم شده بود. آن مرد خوب گويا متوجّه احوالم شده بود، مهربانى را بيشتر كرد و پرسيد: “از كجا فهميدى اين شعر غلط است؟” گفتم: “به روانى قسمتهاى بالا و پايينىاش نيست.”
عنوان ________مجموعه اشعار محمدعلى بهمنى |
موضوع ____ شعر |
نویسنده ____محمدعلى بهمنى |
مترجم ______ |
ناشر ________ نگاه |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1399 |
صفحه_________850 |
قیمت روز______ 145000 ت |
قیمت فروش____85000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.