خاطر اعلی حضرت آسوده

در مورد دولو قاجار هم روایات بسیاری بر سر زبان ها بود، از جمله این که او تاجر بزرگ تریاک در حکومت پهلوی بوده است؛ که البته در جای خود به آن نیز خواهم پرداخت
یکی از روزها که در دفتر خود سرگرم بررسی مقالات برای انتشار شماره آینده فصلنامه بودم، زنگ تلفن به صدا درآمد. آن سوی خط، آقای علیرضا کمره ای، بود که خواست بروم پیشش. در بدو ورود به اتاق ، متوجه حضور مردی مسن و قدکوتاه شدم، فردی که چهره اش در همان اولین برخورد، احترام انسان را بر می انگیخت. آقای کمره ای او را معرفی کرد و گفت:
ایشان آقای دکتر محمد سام، وزیر کشور و وزیر اطلاعات زمان شاه
جا خوردم. ناخواسته در چشمانش خیره شدم، مجددا برخاستم و با او دست دادم، تا آن روز – و حتی تا امروز حتی یک عضو حکومت پهلوی، آن هم وزير را از نزدیک ندیده ام، چه برسد با او دست بدهم! نه اینکه بخواهم او را بستایم، اصلا! بلکه بنا به نوع کارم و این که همواره دنبال خاطرات و ناگفته ها درباره وقایع و شخصیت های مختلف سیاسی بوده ام، برایم بسیار جذاب و مهم امد. آقای کمره ای گفت: “من صحبت های مقدماتی را با ایشان انجام داده ام،
قرار بر این شده که خاطرات ایشان را از دوران کودکی تا دوران وزارت و تا پیروزی انقلاب بگیریم.
در دل حسرت خوردم به آن که قرار است مقابل او بنشیند، خاطرات و ناگفته هایش را بشنود وضبط کند. ناگهان در بین صحبت های آقای کمره ای شنیدم: کسی که به نظر من رسید می تواند در اینجا خاطرات ایشان را بگیرد، شما هستید آقای داودآبادی !