“زندگی جای دیگری است” اول بار در فرانسه منتشر شد؛ به سال 1973. آن را ذیل آثار “رمان پرورشی” طبقهبندی میکنند؛ رمانهایی که تربیت و پرورش کودکی را تا مسیر نوجوانی و جوانی پی میگیرند. داستان، قصهی پر فراز و فرود یک مادر و پسری به نام یارومیل است که از عشقی نامعمول آغاز میشود و سرمیکشد به مناسبات معمول اجتماعی، مدرسه، جامعه هنری، و همین طور سیاست و اوضاع زمانه. کوندرا، یارومیل، را بهانه کرده است تا نقدی سرسختانه به شاعر مسلکان توخالی داشته باشد. او در این رمان احتمالا بیرحمترین چهرهی داستاننویسیاش را به نمایش گذاشته است. کوندرا در این رمان به هیچ چیز رحم نمیکند: احساسات مادری، زن بودگی، زندگی شاعرانه، اوضاع و احوال روشنفکران، اندیشهی روشنگری در میان روشنفکرنماها، سیاسیون و البته جامعه هنری. این اعتراضات دامنهدار آقای نویسنده در بستری از شوخی، طنزی عظیم و و زبانی با وجوه آیرونیک شکل میگیرد، و اگر نه شاید بسیاری از مخاطبان کتاب را در همان فصول اولیه کنار میگذاشتند. اما همچنان که در آغاز گفتیم، نوشتن بسیاری مضامین پیچیده را نمیتوان از هر نویسندهای انتظار داشت. کوندرا در “زندگی جای دیگری است” آنچنان روان روایت میکند که رمان 340 صفحهایاش را میتوان در مدتی اندک مطالعه کرد. او به شدت قصهگوست، به راحتی داستان مینویسد و زبانی به غایت روان را برای روایتش برگزیده است.
“مادر شاعر هر وقت از خود میپرسید نطفهی شاعر کجا بسته شد، فقط میتوانست سه امکان را در نظر بگیرد: شبی روی نیمکت یک فلکه، یا بعدازظهری در آپارتمان یکی از دوستان پدر شاعر، و یا صبحی در گوشهای شاعرانه حوالی پراگ. پدر شاعر هر وقت همین سوال را از خود میکرد، معمولا به این نتیجه میرسید که نطفهی شاعر در آپارتمان دوستش بسته شده؛ چون آن روز تمام کارها به هم ریخته بود.” این آغاز داستان “زندگی جای دیگری است” است؛ آغازی که خبر از خواندن رمانی خوش خوان میدهد؛ آغازی که نویسندهاش آن را در کمال شیرینی و سادگی نوشته است. این شاعری که کوندرا از آن سخن میگوید، همان نوجوان قصه، یارومیل است. کوندرا البته داستان او را از کودکی آغاز میکند تا ما را با سوءتفاهم بزرگ زندگی او عمیقا آشنا کند: سوءتفاهم شاعری. نویسنده در فصلهای اولیه موقعیتهای ابلهانهای خلق میکند، و گزارههایی ابلهانهتر در دهان یارومیل بگذارد تا خانوادهی یارومیل، خصوصا مادرِ احمقش (ببخشید این طور مینویسم… کار، کارِ میلان کوندرا است باور کنید) فرزندشان را شاعری نابغه فرض کنند.این سوءتفاهم به جدیت دنبال میشود تا یارومیل در میان جمع بزرگسالان، و بعد از آن در میان همسنوسالهایش در اجتماعات کوچکی نظیر مدرسه، خود را تافتهای جدابافته بینگارد. این پنداشت واهی زمانی که در تنهایی سر میکند نیز یقهاش کرده است. او خیال میکند ذهنی سرشار از رویاهای شاعرانه دارد که به وقت حرف زدن یا نوشتن تحیر دیگران را برمیانگیزد. مثلا یک روز که با مادرش در باغ قدم میزد به علفهای هرز نگاهی کرد و گفت: “مامان، زندگی مثل علف هرز است” تا مادرش مطمئن شود دهان یارومیل پر است از دُرّ و گوهر و ذهنش مملو از اندیشههای عمیق. البته یارومیل در اندیشه خاصی نبوده است و فقط از روی خود شیرینی چیزی به زبان رانده است اما مادر که حساب ویژهای روی بچهاش کرده است این حرف را به حساب نبوغ او میگذارد.
منبع متن
عنوان ________ زندگی جای دیگری است |
موضوع _____ داستان های چک قرن 20 |
نویسنده _______ میلان کوندرا |
مترجم _______پانته آ مهاجر کنگرلو |
ناشر ________ نشر نو |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1389 |
صفحه_________340 |
قیمت روز______90000 ت |
قیمت فروش____ 55000 ت |
دخ 3
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.