در مرکز شهر لوند کنار اداره پلیس که خیلی نزدیک ایستگاه مرکزی است دادگاه بخش واقع شده. مردم شهر لوند همیشه از کنار دادگاه رد میشوند اما شاید کمتر کسی افتاد و سر از اینجا درآوردم. وارد این ساختمان شده .باشد تا اینکه قرعه به نام من روی نیمکتی بیرون از اتاق شماره ۲ نشسته ام و به مانیتوری که روبه رویـم قــرار دارد و جریان رسیدگی به پرونده قتل را نشان میدهد چشم دوخته ام.
همسرم در همین اتاق رسیدگی حضور دارد قبل از اینکه وارد شویم و از بخش حراست عبور کنیم روی پله های بیرون دادگاه همدیگر را در آغوش کشیدیم. سپس بــا دستان لرزانش دستانم را فشرد و گفت کاری از دست ما ساخته نیست و رأی نهایی را شخص دیگری صادر میکند هر دوی ما میدانیم که این اصلاً عادلانه نیست با شنیدن صدای بلندگو ته دلم خالی میشود مرا صدا میکنند باید بروم داخل به سختی از جایم بلند میشوم مأمور در را برایم باز می.کند. سرش را به نشانه تأیید تکان میدهد چهره بی تفاوتی دارد هر چند اینجا جای فکر کردن به این مسائل نیست.
عنوان ________یک خانواده تقریبا معمولی |
موضوع _____داستان خارجی |
نویسنده _______ام تی ادواردسن |
مترجم _______نسرین رمضانی |
ناشر ________کوله پشتی |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1400 |
صفحه_________472 |
قیمت روز______ ت |
قیمت فروش____ 80000 ت |
دخ 12
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.