40 درصد
تخفیف دائمی
40 درصد
تخفیف دائمی
40 درصد
تخفیف دائمی
ارسال رایگان برای خرید های
بالای 200 هزار تومان

خط دایره شد چون با تو آغاز شد :
دیر زمانی زود به بستر می رفتم گاهی، هنوز شمع را خاموش نکرده، چشمانم چنان زود بسته می شد که فرصت نمی کردم با خود بگویم : «دیگر می خوابم».
سخن روز
امروز صبح در زدند. از نحوه در زدنش میشد بفهمم كه چه كسیست، و از پل كه رد میشد صدایش را شنیده بودم. از روی تنها تختهیی رد شد كه سر و صدا میكرد. همیشه از روی آن رد میشد. هیچوقت نتوانستهام از این قضیه سر در بیاورم. خیلی فكر كردهام كه چرا همیشه از روی همان تخته رد میشود، چهطور هیچوقت اشتباه نمیكند، و حالا پشت در كلبهام ایستاده بود و در میزد. جواب در زدنش را ندادم، فقط چون دوست نداشتم. نمیخواستم ببینمش. میدانستم برای چه آمده و برایم اهمیتی نداشت. دست آخر از در زدن منصرف شد و از روی پل برگشت، و البته از روی همان تخته رد شد: تخته بلندی كه میخهایش ترتیب درستی ندارد، سالها پیش ساخته شده و هیچ راهی برای تعمیرش وجود ندارد. و بعد رفت، و تخته بیصدا شد. میتوانم صدها بار از روی آن پل رد شوم، بیآن كه پایم را روی آن تخته بگذارم، اما مارگریت همیشه از روی آن رد میشود. کتاب در قند هندوانه