اونجا یکی از بلوکهای مخلوط خيابون سنترال بود از اون بلوکهایی که هنوز تمام ساکنینش سیاهپوست .نبودن تازه از یه سلمونی اومده بودم بیرون که سه تا صندلی کار داشت و به مؤسسه فکر کرده بود یه آرایشگر موقتی به اسم دیمیتریوس آلیدیس ممکن بود اونجا مشغول کار باشه مسئله ی کوچیکی بود زن طرف میگفت حاضر بود یه خورده پول خرج بکنه که اون بیاد خونه من هیچوقت پیداش نکردم ولی خانوم آلیدیس هم هیچوقت پولی به من نداد.
روز گرمی بود تقریباً آخر ماه مارس بود و من بیرون سلمونی وایسادم و به تابلوی نئون به مرکز خوراک و قمار به اسم فلوریان که اون بالا زده بود بیرون نگاه میکردم یه مرد دیگه هم داشت به تابلوی اون بالا نگاه میکرد اون داشت با ذوق مداومی به پنجره های گرد و خاک گرفته ی اون بالا نگاه میکرد مثل مهاجر هیکلدار و خوش قیافه ای که واسه اولین بار چشمش به مجسمه ی آزادی افتاده بود .
عنوان ________ بدرود محبوب من |
موضوع ____ داستان خارجی |
نویسنده ____ ریموند چندلر |
مترجم ______ فتح اله جعفری جوزانی |
ناشر ________ آناپنا |
قطع ___________ رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________ 1401 |
صفحه________ 404 |
قیمت روز______ 282000 ت |
قیمت فروش____ 170000ت |
دخ13
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.