بخشی از کتاب اریک و ترس هایش :
آن هم در حالتی که پاهایش آویزان .بود چندتا دوست هم داشت مثل خودش عاشق کتابهای مصور بودند و دورهم جمع میشدند و کتاب میخواندند و خیلی خوشحال بود که تمایل او به پنهان شدن زیر میز و وسایل را خیلی به رویش نمیآوردند آقای سولیوان هم که به اریک خیره شده بود سرش را تکان داد و مشغول توضیح دادن وقایع تاریخی ،شد چطور آقای روزولت در دوران جنگ جهانی دوم کشور را مدیریت کرد زیر میز ساعت برای اریک بسیار کند میگذشت اما بالاخره زنگ خانه به صدا درآمد
وقتی اتوبوس مدرسه وارد محلۀ شیپفلتنرها ،شد اسپوت منتظر اریک بود. او تمام دانش آموزانی را که از اتوبوس پیاده میشدند بو میکرد و برایشان دم تکان میداد اریک آخرین نفر پیاده شد. پسرک خسته و سلانه سلانه به سمت حیاط جلویی خانه راه می رفت و اسپوت هم دقیقاً پشت سرش میآمد تا اینکه سگ همسایه از نژاد ژرمن شپرد سر راه آنها سبز شد اسپوت واق واق کرد و سگ بزرگتر را به مبارزه طلبید و در طول خیابان دنبالش دوید. به نظر میرسید اسپوت شیپفلتنر هم معنای ترس یا سگ خیلی بزرگتر را نمیدانست با اینکه هموزن یک خرگوش بود اما وانمود میکرد مرگبارترین حیوان شهر است اسپوت به موقع برگشت و پشت سر اریک وارد خانه شد. اریک از کنار مادرش که پشت میز آشپزخانه نشسته بود رد شد و از پله ها بالا .رفت سگ کوچک هم پشت سر او میرفت و ناخنهایش روی پله ها تـ تق صدا میداد اسپوت مراسمِ ورود اریک به ،اتاق پریدن روی تخت و دفع سنجابها را تماشا کرد و در حالی که اریک مثل هر بعد از ظهر زیر تخت مشغول کار خودش شد سگ هم روی فرش مقابل در جا گرفت تا یک چرت نیمروزی عالی داشته باشد
عنوان : اریک و ترس هایش |
موضوع : کودک و نوجوان |
نویسنده : کریستینا اس |
مترجم : زهرا آرنواز |
ناشر : کوله پشتی |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1390 |
صفحه : 210 |
قیمت روز : 135000 ت |
قیمت فروش : 85000 ت |
کو 3
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.