خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی (دو جلد)

من نایب رضا را مأمور کردم رفت خداکرم خان بختیاری پسر علی رضاخان را که قراسوران راه شوشتر الی دزفور ،است با ۲۰ سوار برداشت همراه برد .سرزد یکسر به خط مستقیم رفتند تا از رودخانه دزفول گذشته معلوم شد در مراجعت آمده اند بعد از گذشتن از رودخانه دزفول در صالح آباد که سر راه لرستان است، با توپچی های مستحفظ صالح آباد هم زدوخوردی کرده و از آنجا آن دو نفر درویش هم از آنها جدا شده آمدهاند شهر و تفسیر را به حاج حسن خان نقل کرده اند من به ملاحظۀ جناب ناظم خلوت به حاج حسن خان نوشتم اسمی از این مطلب ،نبرد تا خوانین بختیاری بیایند خودشان به وضع امنیت تلافی کنند ولی نوشتم که خودت کاغذی به رؤسای دیرکوند بنویس که بنا نبود شما جسارت را به جائی برسانید که به خاک عربستان داخل شوید و مال عربستان را ببرید بعد از این اگر احدی از شما در داخله عربستان بدست ،افتادید غیر از کشتن کار دیگری با شما نخواهم کرد حضرات در جواب به حاج حسن خان نوشته بودند که چون ما با اهالی قلعه شهی که بختیاری هستند گروکشی ،داشتیم رفتیم در خاک بختیاری عوض گروی خودمان

کتاب دایره قهوه ای