بخشی از کتاب الماس های تاریخ (مصدق و دست نوشته های دکتر حسین فاطمی) :
دستگیری مصدق در چهارم تیرماه ۱۳۱۹
دکتر مصدق همانند دیگر مبارزان تاریخ از تیررس دیکتاتور در امان نمیماند روزی که مشغول تهیه داروی طبی گنه گنه جهت کارهای کشاورزی میباشد توسط آبادی رضاخان دستگیر میشود این دستگیری دو پیامد ناگوار به همراه داشت که در زندگی دکتر مصدق تا آخرین لحظه حیات اثر می گذارد، یکی فلج شدن پاهای دکتر مصدق به علت محیط نامساعد زندان و دیگری ناراحتی روحی پیدا کردن فرزند دخترش به نام ،خدیجه به علت مشاهدۀ نحوۀ دلخراش دستگیری پدرش میباشد شرح این جریان را از زبان فرزندان ،ایشان مهندس احمد و دکتر غلام حسین گوش میکنیم در احمد آباد پدرم ما را موظف کرده بود که گنه گنه پر کنیم در کپسولهانی و هر میهمانی هم که می آمد وی را تکلیف به پر کردن گنه گنه مینمودند. یک روز دیدیم در میزنند پیشخدمت رفت و گفت سرهنگی آمده و میگوید من رئیس کلانتری تجریش ام پدرم به من مهندس احمد مصدق گفتند برو ببین ،کیست من رفتم و دیدم دو تا سرهنگ اند گفتم چه کار دارید؟ گفتند که ما میخواهیم فلانی را ببینیم پدرم لباس پوشیدند، معمولا آنجا چادر می زدند، مادرم هم در چادر مشغول گنه گنه پر کردن بودند. پدرم رفت نزد سرهنگها و برگشت به ما گفت که آنها دستور دادند خانهٔ مرا در شهر تفتیش کنند پدرم به آنها گفت شما حق دارید مأمورید و معذور، من هم با ایشان رفتم رفتیم تهران خیابان کاخ سابق شمارهٔ ۱۰۹ افسران گفتند ما فقط می خواهیم کتابخانه تان را بگردیم پس از کمی زیر و رو کردن کتابها آنها تظاهر به جستجو کردن کردند
دستگیری مصدق در چهارم تیرماه ۱۳۱۹
دکتر مصدق همانند دیگر مبارزان تاریخ از تیررس دیکتاتور در امان نمیماند روزی که مشغول تهیه داروی طبی گنه گنه جهت کارهای کشاورزی میباشد توسط آبادی رضاخان دستگیر میشود این دستگیری دو پیامد ناگوار به همراه داشت که در زندگی دکتر مصدق تا آخرین لحظه حیات اثر می گذارد، یکی فلج شدن پاهای دکتر مصدق به علت محیط نامساعد زندان و دیگری ناراحتی روحی پیدا کردن فرزند دخترش به نام ،خدیجه به علت مشاهدۀ نحوۀ دلخراش دستگیری پدرش میباشد شرح این جریان را از زبان فرزندان ،ایشان مهندس احمد و دکتر غلام حسین گوش میکنیم در احمد آباد پدرم ما را موظف کرده بود که گنه گنه پر کنیم در کپسولهانی و هر میهمانی هم که می آمد وی را تکلیف به پر کردن گنه گنه مینمودند. یک روز دیدیم در میزنند پیشخدمت رفت و گفت سرهنگی آمده و میگوید من رئیس کلانتری تجریش ام پدرم به من مهندس احمد مصدق گفتند برو ببین ،کیست من رفتم و دیدم دو تا سرهنگ اند گفتم چه کار دارید؟ گفتند که ما میخواهیم فلانی را ببینیم پدرم لباس پوشیدند، معمولا آنجا چادر می زدند، مادرم هم در چادر مشغول گنه گنه پر کردن بودند. پدرم رفت نزد سرهنگها و برگشت به ما گفت که آنها دستور دادند خانهٔ مرا در شهر تفتیش کنند پدرم به آنها گفت شما حق دارید مأمورید و معذور، من هم با ایشان رفتم رفتیم تهران خیابان کاخ سابق شمارهٔ ۱۰۹ افسران گفتند ما فقط می خواهیم کتابخانه تان را بگردیم پس از کمی زیر و رو کردن کتابها آنها تظاهر به جستجو کردن کردند
گفتند که خیر چیزی نبود. بعداً به پدرم تکلیف کردند که خوب حالا تمام شد، بیائید و با هم به شهربانی برویم. پدرم برای چی؟» گفتند سرپاس مختاری میخواهد شما را ببیند. پدرم گفتند: «این دیگر خلاف قانون است و من نمی آیم. اگر سرپاس مختاری میخواهد مرا ببیند بیاید این جا، نه این که مرا احضار کند به شهربانی من مجبور نیستم بیایم و این یک عمل قانونی نیست آن سرهنگ به من گفت مهندس احمد (مصدق) از ایشان خواهش کنید که بیایند و قبول کنند بیایند شهربانی. من گفتم ایشان که به حرف من نیست موقعی که گفتند نمی آیم نمی آیند. آنها گفتند در غیر آمدند و زیر بغلش را گرفتند تبسم شیرین و تلخ مهندس این صورت ما مجبوریم شما را به زور ببریم. احمد مصدق بردنش توی ماشین این جریان روز چهارم تیرماه ۱۳۱۹ بود رفتیم شهربانی در آنجا دیگر
به من اجازه ورود ندادند
همان شب با خواهر ،کوچکم خدیجه رختخواب سفری و غذا در زندان شهربانی بردیم آنها قبول کردند، این جریان ۷-۸ روز طول کشید. در ضمن پدرم به خدیجه خیلی علاقه داشت و خدیجه هم مرتباً با پدرم بود، وی در آن هنگام پانزده
سال داشت و پدرم به وی درس میداد و خلاصه خیلی به هم انس گرفته .بودند تا این که ما خبر شدیم
به من اجازه ورود ندادند
همان شب با خواهر ،کوچکم خدیجه رختخواب سفری و غذا در زندان شهربانی بردیم آنها قبول کردند، این جریان ۷-۸ روز طول کشید. در ضمن پدرم به خدیجه خیلی علاقه داشت و خدیجه هم مرتباً با پدرم بود، وی در آن هنگام پانزده
سال داشت و پدرم به وی درس میداد و خلاصه خیلی به هم انس گرفته .بودند تا این که ما خبر شدیم
عنوان : الماس های تاریخ (مصدق و دست نوشته های دکتر حسین فاطمی) |
موضوع : تاریخ |
نویسنده : بهرام افراسیابی |
مترجم : |
ناشر : مهرفام
|
قطع : وزیری |
جلد : سخت |
چاپ : 1391 |
صفحه : 550 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 150000 ت |
س5
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.