برشی از کتاب طریق بسمل شدن :
خاک و خورشید و نفر، سنگر و خاک و خورشید و انفجار صداهای درهم انواع سلاح های خودکار؛ صدای شلیک های پیاپی پدافندهای هوایی؛ به هوا پرتاب شدن تن های تکه تکه و تکه تکه های تن و اندام ها، انهدام. چاله های ناگهانی، چاله های ناگهانی، چاله ها… سرعت تصاویر چنان است که ذهن قادر به ضبط لحظات نیست. شاید تمام آن حجم انهدام را فقط لحظه هایی در خود حصار کرده بودند، لحظه هایی کمتر از سی ثانیه؛ و سپس گفتاری سر می گیرد
در رشادت مردی – مرد جوانی که همسر او معتقد است وقتی نان و کباب پوشیده با روزنامه در دست هایش درست وسط اتاق ایستاده بود، به یک کودک معصوم شبیه بود؛ و صفحه ی خیال چهره ی مردی را نشان می دهد که ته ریش نرم و مشکی داشته است و پوستی گندم گون که به سپیدی می زد، و نگاهش چنان عادی است که انگار متوجه دوربین عکاسی هم نبوده است با سن وسال حدود بیست و هفت هشت سال آن تصویر، همان است که لب تاقچه ی اتاق گذارده شده، تکیه به دیوار و بین دو چراغ لاله ی قدیمی، چهره ی مرد به تدریج رنگ می بازد و جای خود را می دهد به نیمرخ آن بانوی جوان که سخن او در جایی قطع شده است. حالا باز ادامه می یابد:
«.. من از صدای انفجار یکه خوردم، اما او همچنان خاموش بود. گفت خانه های مردم؛ بی وجدانها! و پس نشست از سر سفره. سال های اول – دومی بود که موشک باران تهران هم شروع شده بود. نپرسیدم چرا نیمه کاره از سفره کنار رفت. گمان داشتم خودش را عادت داده به کم غذا خوردن. تا بایستد به نماز، من رفتم لباسهایش را بشویم. وقت وضو گفته بودم جیب هایش را خالی کند. شستم، لباس ها را شستم و چرکابهای سیاه از زیر در حمام بالا زد و کف دست شویی را پوشاند. باز هم شستم شان. دوباره و سه باره. شنیدم که گفت پهن شان کن خشک شوند، وقت تنگ است.
نشر چشمه
عنوان ________طریق بسمل شدن |
موضوع ____داستان های فارسی قرن 14 |
نویسنده ______محمود دولت آبادی |
مترجم ______ |
ناشر ________چشمه |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1397 |
صفحه_________133 |
قیمت روز______ ت |
قیمت فروش____60000 ت |
دا 18
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.