باز هم چشمم به قوطیهای روی میز که به هم بسته شده بودند افتاد. فهمیدم که مال من هستند. آنقدر شلوغش کرده بودم که چاره ای جز مخفی کردن رنگ لبها و دستهام پشت پرده ای از دیوانگی بچه گانه ام نبود با گرفتن قسمت پایین دامنم تعظیم محتشمی جلوی قوطی ها کردم در این میان این را هم فراموش نکرده بودم که انگشتانم را با دامنم پاک کنم بعد، با فرستادن چند بوسه به سمت بسته ها رنگهای روی لبهایم را کمرنگ تر کردمکامران با خنده به من نزدیک شد کمی هم باید از او تعریف میشد به او گفتم آقا کامران، خیلی محبت میکنین در حقمون با اینکه شکلاتها و آبنبات ها حقمونه، ولی به هر حال آدم شرمنده میشه. تو اون قوطی هایی که قبلاً آورده بودین یه نوع آبنبات هایی بودن که امیدوارم این بار هم هنگام بازکردن بسته ها با اونا روبرو شم ولی واقعاً توصیف ناپذیر بودن، وقتی تو دهن آب می شدن؛ دل آدم ،هم همراهشون آب میشد
کامران جواب داد: – فریده جان فک کنم این بار با چیز ارزشمندتری روبرو بشی. با اشتیاق و عجله ای ،دروغین قوطی ای را که نشانم داده بود باز کردم. ای داخل جعبه ها، دو کتاب با جلد طلایی بودند. این کتاب ها شبیه کتابهای داستانی بودند که در تعطیلات نوئل به بچه های کوچک هدیه می دادند. ظاهراً پسرخاله ام با من شوخی اشـ گرفته بود و فقط به همین دلیل تا اینجا زحمت کشیده و آمده بود فکر کنم وقتش رسیده بود که کاری انجام بدهم تا درس عبرتی باشد برایش. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم .
عنوان : چکاوک |
موضوع : داستان |
نویسنده : رشاد نوری گونتکین |
مترجم : برهان قندیلی |
ناشر : افق بی پایان |
قطع : رقعی |
جلد : شومیز |
چاپ : 1398 |
صفحه : 508 |
قیمت روز : 390000 ت |
قیمت فروش : 230000 ت |
دخ 5
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.