برشی از کتاب برزخ ژوری :
پدرم سخت مخالف علاقه و عشق من به موسیقی و بعد سینما بود و مدام میگفت «دست از این ادا اطوارهای هنری بردار که هیچ پولی توش نیست و بدبخت و گدا میشی… و بدتر آبروی مرا هم می بری… پس فردا میگن پسر فلانی مطرب شده.) نمی خواستم معماری بخوانم و معمارشوم، بلکه قصد داشتم موسیقی دان شوم. موسیقی واقعی. آنچه در دنیا مرسوم بود. کتاب های سعدی حسنی را می خواندم و اشتیاقم برای موتسارت شدن یا چایکوفسکی بودن بالا می رفت و مصمم می شدم که حتما باید موسیقی بخوانم. پدر مخالف بود. از موسیقی ایرانی خوشش می آمد، ولی با موسیقی غربی هیچ میانه ای نداشت. مثلا از بتهوون منزجر بود، می گفت سرو صدایش زیاد است یا از باخ که تکراری است و انگار همیشه یک نت را می زند و… اصلا هیچ موسیقیدانی را نه درست می شناخت ونه به کارهایش درست گوش میداد. بنابراین، وقتی به او گفتم که می خواهم بعد از دبیرستان به هنرستان عالی موسیقی بروم و پیانو و سولفژو هارمونی و غیره بیاموزم
سخت برآشفت. اصلا نمی دانست سولفژ چیست یا هارمونی.. نمی دانم در دانشگاه به او چه چیزی درس داده بودند که این قدر از رشته های دیگر تحصیلی و به خصوص موسیقی فرنگی بی اطلاع و نسبت به آن متعصب بود… اصولا سیستم آموزشی دانشگاهی ما آن زمان همین بود هرکس فقط روی رشته ی خودش متمرکز می شد و به موضوع های دیگر، یعنی هنر و سیاست و موسیقی و تاریخ و روان شناسی و فلسفه و… کاری نداشت. با پدر جنگ و دعواهایی در این باب داشتیم… یادم می آید کلاس نهم دبیرستان بودم و شب ها که زود به خانه می آمد و قدری شنگول و سرحال بود، چون با رفقای جون جونی اش سری به یکی از این کاباره ها و رستوران های معروف زده بودند و باده نوشی کرده و شنگول شده بود… بحث و فحص زیاد داشتیم و من هی می کوشیدم به او بفهمانم که مخالفت او اگر باعث این است که من از درس و مشق دبیرستانم عقب بیفتم بیهوده است. چون نمره های من در دبیرستان خوب بود و اغلب شاگرد اول یا دوم میشدم.
نشر به نگار
عنوان ________برزخ ژوری |
موضوع ____داستان های فارسی قرن 14 |
نویسنده ______داریوش مهرجویی |
مترجم ______ |
ناشر ________ به نگار |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1397 |
صفحه_________209 |
قیمت روز______30000 ت |
قیمت فروش____18000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.