پدر آنجلو از روی صندلی برخاست و رفت بالای سر جوزف و گفت: «پسرم، شما بیمارید. هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی ناخوش هستید. به کلیسا میآیید تا روحتان شفا یابد؟ آیا به مسیح ایمان دارید و برای نجات روح خود دعا میکنید؟»
جوزف از جا جست و خشمگینانه روبهروی کشیش ایستاد. «روح من؟ روح من به درک! میگویم زمین دارد میمیرد. برای زمین دعا کنید!»
به خدای ناشناخته سر تاسر ارادت و تعلقخاطر جوزف، قهرمان داستان، به زمین است. خاک و باران برای او مفهومی ورای طبیعت دارد. او طبیعت را، همچون امر مقدسی، بندهوار شکرگزار است. استاینبک در به خدای ناشناخته بر ارتباط نزدیک انسان و زمین تاکید میکند، انگار خطاب به ما میگوید: «دل از آسمان بردار که وحی از خاک میرسد.»
جوزف از جا جست و خشمگینانه روبهروی کشیش ایستاد. «روح من؟ روح من به درک! میگویم زمین دارد میمیرد. برای زمین دعا کنید!»
به خدای ناشناخته سر تاسر ارادت و تعلقخاطر جوزف، قهرمان داستان، به زمین است. خاک و باران برای او مفهومی ورای طبیعت دارد. او طبیعت را، همچون امر مقدسی، بندهوار شکرگزار است. استاینبک در به خدای ناشناخته بر ارتباط نزدیک انسان و زمین تاکید میکند، انگار خطاب به ما میگوید: «دل از آسمان بردار که وحی از خاک میرسد.»
عنوان ________به خدای ناشناخته |
موضوع ____ داستان خارجی |
نویسنده ____جان اشتاین بک |
مترجم ______ شهرزاد لولاچی |
ناشر ________ افق |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1399 |
صفحه_________270 |
قیمت روز______ 95000 ت |
قیمت فروش____58000 ت |
دخ9
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.