خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغه ای

پس از انجام کارهای عادی خود وارد تهران شدم و یکسره به دیدار فروغی شتافتم. فروغی مدتی با من مذاکره کرد و گفت برای شما کار بسیار مهمی در نظر گرفته شده است و با این پست عقب افتادگی اداری شما جبران خواهد شد. تصور کردم با سمت وزیر مختار به یکی از کشورهای اروپایی خواهم رفت ولی هرچه تلاش کردم که شغل مهم بنده چیست نتوانستم بفهمم چون فروغی اظهار کرد شما باید دیداری با وزیر دربار داشته باشید و ایشان مژده شغل جدید را به شما خواهند داد. فردای آن روز به ملاقات تیمورتاش وزیر دربار .رفتم فوراً مرا پذیرفت و اظهار کرد خدمات شما باعث شد که کار مهمی به شما ارجاع شود و شما از امروز والی آذربایجان غربی هستید با شنیدن این جمله مدتی گیج شدم زیرا پس از سی سال خدمت در وزارت امور خارجه باید به وزارت کشور منتقل شوم وزارتخانه ای که حتی یک روز هم در آن کار نکرده ام و اصولاً به سیستم کار آن وزارتخانه واقف نبودم. جای هیچگونه چانه زدن نبود زیرا تصمیم گرفته شده بود فقط به وزیر دربار گفتم خانه و کاشانه من در وزارت خارجه است چند ماهی بیشتر در ایالت مرا نگه ندارید و حاضرم با سمت کارمندی ساده به وزارت امور خارجه برگردم تیمورتاش با تقاضای من موافقت کرد و گفت حتماً نظر شما تأمین خواهد شد، حالا با وزیر داخله ملاقات نموده تا ترتیب معرفی شما را بدهد والی آذربایجان در آن تاریخ منصور الملک وزیر داخله بود از قدیم با هم دوستی داشتیم چون هر دو برکشیده وزارت امور خارجه بودیم پس از مذاکرات لازم و اهمیت شغل تازه من قرار شد فردای آن روز به شاه معرفی شوم در روز معرفی رضاشاه دستوراتی برای عمران و آبادی آذربایجان غربی به من داد و بعد اظهار کرد به زودی به وزارتخانه خود بر می گردید. معلوم شد تیمورتاش در زمینه تقاضای من با شاه مذاکره کرده بود

کتاب دایره قهوه ای