بخشی از کتاب دریانورد جبلالطارق
این شبها در تصوراتی پرشور و حال قابل تحسین بود آنها جزو زیباترین شبهای زندگی ام هستند. بد می خوابیدم. دائماً از خواب میپریدم گمان میکردم حضورش به تنهایی بیدارم می.کند مدتی طولانی در تاریک روشن اتاق او را که به شکل توجیه ناپذیری خوابیده بود نگاه میکردم وقتی دیگر نمی توانستم این چشم انداز دوست داشتنی را نگاه کنم دوباره دراز میکشیدم.
آن وقت بود که مثل هر شب همان شط در نظرم ظاهر میشد. شط بزرگ بود، یخزده بود، عاری از هر گونه نشانی زنانه آن را به ملایمت ماگرا مینامیدم این نام به تنهایی دلم را حال می آورد هر دو تنها بودیم من و راننده در چشم انداز بجز ما دو نفر کس دیگری .نبود ژاکلین کاملاً از زندگی ام محو شده بود. من و راننده کنار شط قدم میزدیم او فرصت کافی داشت. شنبه ای طولانی بود. آسمان ابری بود گهگاه با عینک های زیرآبی مان شیرجه میرفتیم نه در دریا بلکه در شط و در جهانی ناشناخته با رنگ سبز درخشان و تیره میان علفها و ماهیها کنار هم شنا میکردیم. سپس بیرون می آمدیم و دوباره شیرجه میرفتیم باهم حرف نمیزدیم، چیزی نمیگفتیم، هیچ نیازی به این کار احساس نمیکردیم. این شنبه، سه شب به درازا کشید پایان ناپذیر تمام نشدنی علاقه ای که برای ماندن کنار او، در ساحل شط یا درون آن داشتم چنان بود که سایر علاقه ها را خاموش میکرد. حتی یک بار هم به زنی فکر نکردم هرگز زنی را در این شط کنارم مجسم نکردم.
با آمدن ،روز شط از زندگی ام ناپدید میشد حضور ژاکلین گریبانم را میگرفت. دیگر فراغتی نداشتم چیزی را برای خودم مجسم کنم. این قضیه خیلی سریع پیش از پایان گرفتن گرمای شدید وسط تابستان در یک بعد از ظهر به طور ناگهانی خاتمه یافت
عنوان : دریانورد جبلالطارق |
موضوع : داستان |
نویسنده : مارگریت دوراس |
مترجم : پرویز شهدی |
ناشر : ققنوس |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1379 |
صفحه : 440 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 70000 ت |
دخ 2
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.