از آن به بعد نام گورکى نه تنها از مرزهاى روسیه گذشت بلکه در اقالیم بیگانه نیز جاى خود را باز کرد. در سال ۱۹۰۴ که به دستور نیکلاى دوم گورکى را در دژ وحشتناک پطروپاولوسک زندانى ساختند و مقدمات محاکمه و محکومیتش را مىآراستند. ناگهان سیل اعتراضات از جانب دانشمندان و نویسندگان و هنرمندان سرشناس همه جهان به سوى دربار تزار روان گشت و تزار خود را مجبور دید که در توقیف گورکى تجدید نظر نموده، آزادش کند.
در سال ۱۹۰۶ نخستین بار به خارج از میهنش سفر مىکند، بیشتر از هر جاى دیگر در کاپرى (ایتالیا) اقامت مىنماید. از این سفر و سفرهاى دیگرى که بعدها به ایتالیا مىکند: «افسانههاى ایتالیا» را سوغات مىآورد. این افسانهها از شیرینترین و عمیقترین نوولهاى گورکى است. گورکى به همان سلاست و نبوغ که ولگرد میان استپها را زنده مىکند، ماهیگیرى از سواحل کاپرى را به خواننده مىنمایاند. به سال ۱۹۱۳ در وطن خود کتابهاى جاودان دوران کودکى، در جستجوى نان و دانشکدههاى من را مىنویسد. پس از انقلاب اکتبر در ۱۹۲۱ براى معالجه به اروپا مىرود و تا ۱۹۲۸ دور از کشور خویش بهسر مىبرد. از ۱۹۲۷ تا آخر عمر، به نوشتن، به خلق آثارى که جاودان خواهند ماند. به سخنرانىهاى آموزشى و بالاخره به مبارزه با فاشیسم و تعصبات نژادى که تازه در قاره اروپا جان مىگرفت و در امریکا توسعه مىیافت پرداخت.
مرگ گورکى (۱۸ ژوئن ۱۹۳۶) تنها عزاى ملل شوروى محسوب نمىشود. با مرگ گورکى، بشریت یکى از واقعىترین خدمتگذاران و آموزگاران روح خود را از دست داده است. در جهان امروز، کمتر کسى است که نام گورکى را نشناسد. اکنون که چهارده سال از مرگ یک نابغه گرانمایه بشریت مىگذرد ارزش و نفوذ کلمات و ساحرى معانى وى بیش از پیش نمودار مىگردد. چهارده سال است که دیگر کسى صداى این هنرمند را نشنیده است ولى آیا مىتوان گفت که صداى او خاموش شده؟ این صدا : «همراه کیستید، اربابان فرهنگ؟» خاموش شدنى نیست. این صدا طى قرون انعکاس خواهد داشت و در اعماق دورماندهترین اجتماعات انسانى طنین خواهد افکند و در گوش همه کسانى که با فرهنگ سر و کار دارند، دیروز و امروز و فردا، مانده و خواهد ماند.
آنها باید جواب بدهند : همراه کیستند؟ همراه زراندوزان، تحمیقکنندگان، پوچخواهان یا همراه انسانها، صاحبان وجدان بشرى و حقیقت زندگى؟
زندگى گورکى را نه تنها در یک مقاله بلکه در یک کتاب هم نمىتوان آورد. گفتیم که خود نویسنده در این باره، سه کتاب نوشته است بنابراین آنچه را که ما امروز به نام و به یاد چهاردهمین سال مرگش مىنویسیم فقط بهخاطر یک وظیفه وجدانى است که حس مىکنیم. وظیفهاى که هر انسان فرهنگدوست بهعهده دارد.
گورکى، آفریننده مکتب رئالیست سوسیالیستى، به عکسپردازى تنها از محیط و توصیف بىطرفانه وقایع اکتفا ننموده است. گورکى آفریده است و آموخته است. قهرمانان گورکى تنها آدمهایى نیستند که عمر خویش را در یک رفت و آمد بىهوده بهسر آورند. آنها در هر حرف، در هر کلام و در هر رفتار و اداى خود مىآموزند. دست نویسنده و قیافه تابناک او در هر سطر از آثارش بدون آنکه خودنمایى کند، حس مىگردد. گورکى نمونه باشکوهى است براى کسانى که مىخواهند از دانشکدههاى اجتماع توشه بگیرند.
گورکى و آثارش سند بزرگى هستند براى رد این ادعا که جهان جاودانه به بردهها و آقاها تقسیم شده است. براى رد این ادعا که استعدادها ملک مطلق عدهاى ممتاز مىباشد.
عنوان ________در جستجوی نان |
موضوع ____ داستان خارجی |
نویسنده ____ ماکسیم گورگی |
مترجم ______احمد صادق |
ناشر ________ نگاه |
قطع ___________رفعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1398 |
صفحه_________350 |
قیمت روز______ 53000 ت |
قیمت فروش____32000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.