ديدن وضعيت اسفبار نقاط مختلف ايران و ايرانيان در عصر ناصرى، فووريه را به تاسف واداشته و او در جاى جاى خاطرات خود به اين مسأله اشاره كرده است. چنانكه در ابتداى ورود به ايران در گذر از تبريز كه پايتخت دوم ايران و مقر وليعهد بوده، به اوضاع نابسامان شهر تبريز و نيز وفور گدايان در اين شهر اشاره مىكند.
همچنين فووريه در توصيف وضعيت اسفبار اقتصادى ايرانيان كه با وطنفروشى دولتيان تغذيه مىشد، به كوتهنگرى و برداشتهاى سطحى مردم از مسائل، دورويىها و دودوزهبازىهاى رجال دربارى در كسب مقامات و سركيسه كردن بيشتر رعيت و ديگر بدبختىها اشاره كرده است.
او دو عامل عمده عقب ماندگى مردم ايران را فروش امتيازات و حراج مقام و منصب ذكر كرده است. گويا در عصر ناصرى كسب مقام در گرو لياقتهاى فردى نبود، بلكه داشتن مقام و منصب در گرو ميزان پولى بود كه به شاهنشاه پيشكش مىشد.
نكته قابل ذكر در اينجا اين است كه در مطالعه اين قبيل كتابها همواره بايد جانب احتياط را نگه داشت و درستى مطالب آنها را با ديگر منابع سنجيد. از اين رو مىتوان گفت، اين كتاب از نظر تاريخى مستندات زيادى ندارد؛ ولى كمك مىكند، به اينكه تا حدودى با مسائل حاشيهاى جارى در دربار ناصرالدين شاه و نه آنچه در سراسر كشور ايران مىگذرد، آشنا شويم.
به دليل عدم شناخت فووريه از مسائل مذهبى و ناآشنايى او با اوضاع اجتماعى ايران و همچنين تعصب وى عليه اسلام و مذهب شيعه، نامبرده دچار برخى تناقضگويىها شده كه اشاره به برخى از اين تناقضات را ضرورى مىدانيم. مثلاًوى با مراسم عاشوراى حسينى و اعياد مذهبى برخوردى ناموجه دارد و حتى در برخى موارد ايرانيان را به خاطر اعتقادات عميق مذهبى مورد استهزاء و تحقير قرار مىدهد؛ در حالى كه در جايى ديگر كه مخالفت مذهبیون با قراردادهاى استعمارگرانه انگليسى، به عنوان مثال، موجب لغو امتياز تنباكو مىشود، مؤلف لحنى ديگر پيدا مىكند. به طور قطع واضح است كه ديدگاه او نسبت به دين اسلام- و به خصوص مذهب شيعه- نظرى مثبت نبوده و اگر در جاهايى به تمجيد مذهب روى مىآورد، در واقع همان جاهايى است كه مذهب عليه نفوذ رقيب ديرينه آنها؛ -يعنى انگليس- برخاسته است.
از نظر مؤلف، مردم ايران مردمى بىسواد، خرافاتى، فاقد شعور اجتماعى و فرهنگى و حتى قسى القلب- بودند و فقط ناصرالدين شاه و معدودى از افراد فرانسه رفته از شعور و فرهنگ، و حتى محبت و رأفت قلب، برخوردارند. همين برخورد تعصبآميز با ايران و ايرانى است كه اين خاطرات را فاقد هر گونه ارزش تاريخى مىكند و به همين دليل خوانندگان عزيز بايد توجه داشته باشند كه اين اثر را فقط براى آشنا شدن با حوادث دربار ناصرالدين شاه بخوانند و اظهار نظرهاى مؤلف در مورد فرهنگ و آداب اجتماعى و مذهبى و طبقهبندىهاى مردم از نظر مذهبى را فاقد هر گونه ارزش بدانند.
از ديگر نكات قابل توجه كتاب ترسيم تصوير شخصيتهاى دوره ناصرالدين شاه توسط نویسنده است. فووريه با معرفى شخصيتهايى چون محمدحسن خان اعتمادالسلطنه كه جزو فهيمترين افراد عصر قاجار به شمار مىرفت، نقاط ضعف دربار را نشان داده است.
نقش طبقه روحانیت در جامعه عصر قاجار، وضعيت حرمسرا و نفوذ زنانى چون امينه اقدس در دربار كه تمام توجه شاه را به برادرزادهاش مليجك معطوف داشته بود، نيز از جمله مطالبى است كه در كتاب به تفصيل آمده است.
سرانجام فووريه در 1309ق. پس از پايان قضيه تنباكو و در بازگشت از سفر فراهان كه وباى عمومى در ايران شيوع يافته بود، با وجود خستگى از سفر و تلاشى كه در معالجه بيماران كرده بود، وقتى با اوضاع آشفته تهران مواجه شد، از ناصرالدين شاه تقاضاى مرخصى كرد. شاه نيز با دادن درجه اول نشان شير و خورشيد، او را از حضور خود مرخص نمود
عنوان _______ سه سال در دربار ایران |
موضوع ____ تاریخ ایران |
نویسنده _____فووریه |
مترجم ____عباس اقبال آشتیانی |
ناشر ______ دنیای کتاب |
قطع ___________وزیری |
جلد ____________سخت |
چاپ __________ |
صفحه_______450 |
قیمت روز______ |
قیمت فروش____120000 ت |
ک37
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.