جاناتان از جایی در تاریکی صدایی شبیه خرناس شنید. بعد، در تاریکی محض، صدای تق تق عصا به او نزدیک تر شد. در سلول کناری، والتر بی صدا به تختش برگشت. جاناتان به میله ها چسبیده بود، سرش را به اطراف می چرخاند، اما چیزی نمی دید. صدای تق تق به سمت او حرکت می کرد.
صدا بالاخره متوقف شد. به خاطر انعکاسش در محوطه ی سنگی، جاناتان نتوانست تشخیص دهد صدا کجا متوقف شده بود. وسط محوطه یا چند سانتی متر مانده به او، نفسش را حبس کرد و منتظر ماند. صدای خرناس شنید و ناگهان هجوم موجی از آب یخ گیجش کرد. آب به صورتش پاشید و تمام لباس هایش خیس شد. نفسش از شدت سردی آب بند آمد. آقای مانگلی، با صدایی شبیه هیس هیس ماری در حال مرگ، گفت: “حرف نباشه. توی سطل بعدی آب نیست.”
صدای تق تق عصا دور و محو و بعد همه جا ساکت شد. جاناتان از سرما می لرزید و دندانهایش به هم می خورد. برگشت و به طرف تختش رفت.
صدا بالاخره متوقف شد. به خاطر انعکاسش در محوطه ی سنگی، جاناتان نتوانست تشخیص دهد صدا کجا متوقف شده بود. وسط محوطه یا چند سانتی متر مانده به او، نفسش را حبس کرد و منتظر ماند. صدای خرناس شنید و ناگهان هجوم موجی از آب یخ گیجش کرد. آب به صورتش پاشید و تمام لباس هایش خیس شد. نفسش از شدت سردی آب بند آمد. آقای مانگلی، با صدایی شبیه هیس هیس ماری در حال مرگ، گفت: “حرف نباشه. توی سطل بعدی آب نیست.”
صدای تق تق عصا دور و محو و بعد همه جا ساکت شد. جاناتان از سرما می لرزید و دندانهایش به هم می خورد. برگشت و به طرف تختش رفت.
عنوان _______فرار از جزیره |
موضوع ____ کودک و نوجوان |
نویسنده ___ دن گماین هارت |
مترجم _____مرجان حمیدی |
ناشر ______پرتقال |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1395 |
صفحه______247 |
قیمت روز______138000 ت |
قیمت فروش____85000 ت |
کو10
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.