بخشی از کتاب پژواک کوهستان:
خیلی خوب میشد ،نه این خانه رئیس من است شما حالا او را خواهید دید رفتار خوبی داشته باشید وقتی دایی نبی پدر، عبدالله و پری را به داخل راهنمایی کرد معلوم شد که داخل خانه بسیار تأثیرگذارتر است. عبدالله حدس می زد که آن قدر بزرگ است که نصف خانه های شادباغ در آن جا میگیرد. احساس می کرد که انگاربه قصر دیو قدم گذاشته است. باغ پشت خانه منظره ای بسیار زیبا داشت.
پر از ردیف گلهای رنگارنگ که به خوبی منظم شده بودند، بوته هایی که تا زانو قد کشیده بودند و میانشان درختان میوه قرار داشت عبدالله درختهای گیلاس سیب، گلابی و انار را تشخیص داد ایوانی سقف دار از خانه به طرف باغچه می رفت دایی نبی گفت که به آن تراس میگویند. دورش داربست هایی پوشیده با درخت سبز انگور بود سر راهشان به اتاقی که آقا و خانم وحدتی منتظر رسیدنشان ،بودند عبدالله دستشویی و توالت چینی را که دایی نبی درباره شان گفته بود دید همین طور سینک دستشویی براقی که شیرهایی به رنگ برنز داشت. عبدالله که هر هفته ساعتها وقتش صرف آب آوردن با سطل از چاه عمومی شادباغ میشد از زندگی ای که آب فقط در فاصلهٔ پیچاندن یک شیر بود، حیرت می کرد.
حالا روی کاناپه بزرگی که منگوله های طلایی داشت نشسته بودند، عبدالله، پدر و پری کوسن های نرم پشتشان با آینه های هشت ضلعی تزیین شده بود. روبه روی کاناپه تنها یک تابلوی نقاشی که بیشتر دیوار را گرفته بود سنگ تراش پیری را نشان میداد که روی میز کارش خم شده و با چکش تکه سنگی را می تراشد والانهای پُرچین قرمز پنجره های پهنی را می پوشاندند
عنوان : پژواک کوهستان |
موضوع : داستان |
نویسنده : خالد حسینی |
مترجم : شهناز مجیدی |
ناشر : برکه خورشید |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1394 |
صفحه : 485 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 100000 ت |
دخ 11
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.