کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش را بهحق در کنار رمانهایی همچون دنکیشوت، تام جونز و اولیس جای دادهاند. در این نوشتار چندلایه دیدرو هشیارانه با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای رایج آثار تخیلی میپردازد تا آنها را به تمسخر بگیرد و نفی کند. میتوان ادعا کرد که سنتگریزی، ساختار پیچیده، بینظمی استادانه، آوردن داستان در داستان، پارادوکسها و تضادهای گستاخانه، آمیزۀ طنز و تخیل برای مبارزه با جهل و خرافات و کوتهبینی و عدم تساهل در ژاک قضاوقدری، نمونهای از داستاننویسی مدرن است. نثر زنده و پویای دیدرو و ضربآهنگ تندش خواندن رمان را لذتبخش میکند. او بزرگانی چون گوته، شیلر، هگل، مارکس، فروید، استندل، بالزاک، بودلر و ژید را شیفته خـود کـرد. مـیلان کـونـدرا، کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش را مسحورکننده میداند.
شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. دن کیشوت را چگونه باید معرفی کرد؟ یا تریسترام شندی را؟ یا مثلاً کمدی الهی را؟ «ژاک قضا و قدی و اربابش» هم از همینهاست. نه نیازی به معرفی دارد نه اصلاً میشود معرفیاش کرد. مثلاً چه بگوییم؟ بگوییم دیدرو پدر رماننویسان پستمدرن است و تمام آنها بازی با قواعد مألوف رمان را از همین داستان ژاک یاد گرفتهاند؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمان بهترین پاسخ به این پرسش است که چگونه در یک داستان جذاب میتوان بر رابطهی واقعیت و داستان و فاصلهای که با یکدیگر دارند فکر کرد؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمانی است که خواننده را هر لحظه شگفتزده میکند و به راهی پیشبینیناپذیر میکشاند؟ باز هم کافی نیست. هر چه بگوییم باز هم چیزی ناگفته باقی میماند. و این ناگفته همان است که یک اثر برجستهی ادبی را به یک شاهکار مبدل میکند.
رمان پر است از دخالتهای کنایهآمیز و جذاب راوی که مدام بر شیوههای قراردادی داستانگویی تأمل میکند و خواننده را به همراه داستان به مسیرهایی ناشناخته میکشاند. راویای که همراه با شخصیتها منتظر میماند تا سوارها نزدیک شوند و بشناسدشان یا حتی همراه با شخصیتها مست میشود و میخوابد و صفحهای را سفید میگذارد. آخر یک آدم خواب چگونه میتواند روایت کند؟ و این شگفتیها همه در رمانی جمع شده که شخصیت اصلی آن معتقد است «همه چیز آن بالا نوشته شده است».
این رمان دیدرو یکی از شاهکارهای ادبی بشر و یکی از بهترین رمانهای تاریخ است. و باید بگویم حتی این هم برای معرفی این رمان کافی نیست.
احتمالاً باید احساس خوشبختی کنیم که کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش را مترجمی مانند مینو مشیری به زبان فارسی برگردانده است.
منبع متن
رمان پر است از دخالتهای کنایهآمیز و جذاب راوی که مدام بر شیوههای قراردادی داستانگویی تأمل میکند و خواننده را به همراه داستان به مسیرهایی ناشناخته میکشاند. راویای که همراه با شخصیتها منتظر میماند تا سوارها نزدیک شوند و بشناسدشان یا حتی همراه با شخصیتها مست میشود و میخوابد و صفحهای را سفید میگذارد. آخر یک آدم خواب چگونه میتواند روایت کند؟ و این شگفتیها همه در رمانی جمع شده که شخصیت اصلی آن معتقد است «همه چیز آن بالا نوشته شده است».
این رمان دیدرو یکی از شاهکارهای ادبی بشر و یکی از بهترین رمانهای تاریخ است. و باید بگویم حتی این هم برای معرفی این رمان کافی نیست.
احتمالاً باید احساس خوشبختی کنیم که کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش را مترجمی مانند مینو مشیری به زبان فارسی برگردانده است.
منبع متن
عنوان ________ژاک قضا و قدری و اربابش |
موضوع ____ داستان خارجی |
نویسنده ____ دنی دیدرو |
مترجم ______مینو مشیری |
ناشر ________ نشر نو |
قطع ___________رفعی |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1399 |
صفحه_________360 |
قیمت روز______ 112000 ت |
قیمت فروش____70000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.