بخشی از کتاب آلیس :
کمی بعد فریدریش رفت روی پل فراز رودخانه آب سنگین رودخانه امروز هم مثل آن وقتها و عقاب آهنی پروسی در نرده های حفاظ دو طرف پل، لا به لای انحناها جوش خورده هیچکس هم نگاهی به آنها نمی انداخت آلیس چشمش به فریدریش بود که داشت میرفت خلاص از بار آن کیسه کوچک با نامه های سالهای پیش مالته باران بند آمده بود فریدریش آرام میرفت یک بار ایستاد و نگاهی به دور و برش انداخت و نگاهی به جرثقیلها در آسمان یعنی داشت چه فکری میکرد؟
باز به راهش ادامه داد او به آلیس تلفن نکرده بود آلیس به او تلفن کرده بود. آلیس پرسیده بود بعد از مالته کسی دیگه وارد زندگیت شد بين خب فریدریش گفته بود نه بعد از مالته دیگه کسی نبود، گاه گداری از این اتفاق های جسمی، اما این یک چیز دیگه است. ظاهراً برای فریدریش این که بعد از مالته کسی دیگری بوده یا نه جای صحبت از خیابان باریکی که هتل در آن بود و در هتل کارمند پذیرش کلید اتاقها با آن جا کلیدیهای برنجی سنگین را از روی پیشخوان به سمت مشتری ها میشراند و زنهای پیشخدمت بخش سرویس در انبار ملحفه ها پیش بندهایشان را باز میکردند و در نور چراغ های نئون موهایشان را برس میزدند از آن خیابان باریک ساحل شرقی. نشر افق
کتاب دایره قهوه ای
عنوان : آلیس |
موضوع : داستان |
نویسنده : یودیت هرمان |
مترجم : محمود حسینی زاد |
ناشر : افق |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1389 |
صفحه : 180 |
قیمت روز : 75000 ت |
قیمت فروش : 45000 ت |
دخ 9
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.