بخشی از کتاب اسرار شاه حکایت هویدا :
من هم دختری بودم مثل تمام دختران شرقی که قهرمان احلام و آرزوهایم این بود که شاهزاده بختم از راه برسد و مرا با خود ببرد … هنگامی که در اطاق کوچک پانسیون لندن پدرم این خبر را به من داد و گفت همای سعادت بر سرم سایه افکنده و کاندیدای ازدواج با شاه شده ام و اگر دختر عاقلی باشم به زودی ملکه ایران خواهم شد طوری شوکه شدم و به هیجان آمدم که نزدیک بود قلبم از جا کنده شود … نمی توانستم باور کنم که شاهزاده احلام و آرزوهایم به این راحتی و آسانی حقیقت پیدا کرده است و سعادتی به این بزرگی ممکن است نصیب دختری مثل من که آن روزها تقریباً فراموش شده و از یاد رفته بودم بشود. هر چه بود دست تقدیر که این سرنوشت را برایم رقم زده بود خیلی زودتر و سریعتر از آنکه بتوانم از این خواب خوش بیدار شوم تمام کارها را روبراه کرد شمس» خواهر شاه به لندن آمد و مرا با خود به ایران آورد و در یک مهمانی خصوصی که در کاخ شمس انجام گرفت سرنوشت من و شاه به هم پیوند خورد و مراسم عروسی به همان سرعت که شروع شده بود واقعیت پیدا کرد …
من به آرزویم رسیدم و ملکه ایران شدم … شرح هیجانات و خوشحالیم موجب در دسرتان میشود … خب معلوم است دختری که از یک پانسیون کوچک لندن قدم به کاخ شاه گذاشته چه حالی دارد … مدتها چنان گیج و منگ بودم که انگار هنوز هم خواب هستم و دارم این همه خوشبختی و سعادت را توی خواب میبینم خودم هم باور کرده بودم که در تمام دنیا زنی خوشبخت تر از من نیست …
اما افسوس که حقیقت تلخ این ماجرا خیلی زود برایم روشن شد و فهمیدم وجود من، زیبائی ،من، سعادت من وجه المصالحه خواهران شاه قرار گرفته و شمس و اشرف به خاطر اختلافهایی که با هم داشتهاند روی من معامله کرده اند ….. بعد از رفتن فوزیه اشرف برای نزدیکی به شاه تنهائی و ناراحتی شاه را بهانه کرده و هر شب سرگرمیهای تازه و جالبی برای برادرش تهیه میکرده است.
عنوان : اسرار شاه حکایت هویدا |
موضوع : تاریخ |
نویسنده : بهرام افراسیابی |
مترجم : |
ناشر : |
قطع : وزیری |
جلد : سخت |
چاپ : |
صفحه : |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 150000 ت |
ت 43
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.