کتاب بینوایان (به فرانسوی: Les Misérables) رمانی نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ سرشناس فرانسوی است. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمانهای قرن ۱۹ است. با شروع انقلاب ژوئن در ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن در ۱۸۳۲ در پاریس، این رمان از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقهداری به نام ژان والژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت.
ویکتور هوگو درباره تولد خود چنین گفته است : «این قرن دو ساله بود (1802)، رم جایگزین اسپارت مىشد، از زیر پوست بناپارت، ناپلئون سر برمىکشید، سرکنسول بود، اما قلمرو امپراتورىاش را این نقاب سنگ درهم مىشکست، در چنین زمانهاى، در بزانسون، شهرى کهنسال در اسپانیا همانند دانهاى در معرض یک تندباد از نژادى برخاسته از برتون و لورن طفلى دیده بهجهان گشود.»
ویکتور مارى هوگو در بزانسون که مرکز فرانس کونه و حاکمنشین کنونى دو در شرق فرانسه است و بر رودخانهاى به همین اسم قرار دارد، در روز بیست و ششم فوریه 1802 متولد شد.
او سومین فرزند ژوزف لئو پولد سِژیسبر هوگو فرمانده گردان چهارم بیستمین تیم تیپ لشکر و سوفى فرانسواز ترهبوشه دختر یک کاپیتان قدیم کشتى بازرگانى مقیم نانت بود.
هوگو در نامهاى که تاریخ 1829 را دارد خطاب به بوردونه وزیر کشور شارل دهم شاه فرانسه براى خوددارى از دریافت مستمرى به تبار خانوادگى خود اشاره کرده: «خانواده من از سال 1531 عنوان نجیبزاده داشتهاند.» اما واقع امر چنین نیست، هوگو از خانوادهاى متوسط بود، نیایش دوبار ازدواج کرد و از دو زنش دوازده فرزند (هفت دختر و پنج پسر) داشت که پدر هوگو از میان آنان در نانسى به سال 1773 متولد شده بود.
پدر هوگو در نوجوانى جدا از حرفه پدرش که نجار بوده، بهعنوان سرباز به ارتش سلطنتى پیوست، او مراحل رشد را پشت سر نهاد و در نوزده سالگى در سپاه رن بهعنوان کاپیتانى رسید. بعد دستیار «الکساندر دوبوهارنه » شد، سپس به سپاه وانده و پس از آن به سپاه نانت منتقل شد و در همین محل در شکارگاه با ترهبوشه کاپیتان یک کشتى بازرگانى نانت و از اهالى وانده آشنا شد که همین منجر به برخورد او با سوفى فرانسواز ترهبوشه دختر وى و ازدواج آن دو شد.
در 1796 او به پاریس بازگشت و سخنگوى نخستین شوراى جنگ شد، او در 15 نوامبر 1797 با «سوفى » ازدواج کرد. در همان دوران در «شرش میدى » یکى از دوستان خانواده ترهبوشه به نام «پیرفوشه » را که رئیس دیوان جنگ و با خود او نیز دوستى داشت بازیافت. فوشه نیز به زودى ازدواج کرد، کاپیتان هوگو که شاهد عقد بود بر سر شام به فوشه گفت: «تو باید صاحب یک دختر زیبا شوى، من هم صاحب پسرى خواهم شد و آن دو با هم ازدواج خواهند کرد.» گویى سرنوشت این پیام را شنید چون در آینده این وصلت رقم خورد.
کاپیتان هوگو در سایه حمایت ژنرال «لاهورى » که از آشنایان دیرینش بود به ستاد ژنرال «مورو» منتقل شد، دربال به سپاه رن پیوست، در انژن و بیبراک و ممنیژن جنگید. در جنگ جسارت به خرج داد و بالاخره فرمانده گردان شد. در سال 1812 هنگام انعقاد قرارداد صلح، وى فرمانده میدان نبرد در لونهویل بود و به همین دلیل مورد عنایت ژوزف بناپارت وزیر فرانسه قرار گرفت و مىشد آینده درخشانى را براى او تصور کرد. اما روابط او با اطرافیان ژنرال «مورو» که مورد سوءظن کنسول اول یعنى ناپلئون بود و به او به دیده یک رقیب مىنگریست، باعث دورى کاپیتان از بناپارت شد، به همین دلیل او بدون ارتقاء درجه راهى بزانسون شد تا در آنجا فرماندهى یک گردان را برعهده گیرد. در این زمان ویکتور متولد شد، پیش از او دو برادر دیگرش به دنیا آمده بودند، اَبل در 1798 متولد و در 1855 چشم بر جهان پوشید و اوژن در 1800 متولد و در سى و هفت سالگى درگذشت.
عنوان ________بینوایان (2جلدی) |
موضوع _____ داستان خارجی |
نویسنده _______ ویکتور هوگو |
مترجم _______ نسرین تولایی،ناهید ملکوتی |
ناشر ________نگاه |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1398 |
صفحه_________1800 |
قیمت روز______220000 ت |
قیمت فروش____ 130000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.