بخشی از کتاب سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس :
یتواند مرا از سرسرا ببیند مگر آنکه خم میشد و از درون آینه نگاه میکرد این کار حتی برای شخصی محتاط محتمل نبود
شتابان ناهارم را تمام کردم از تراس به اتاق پذیرش رفتم و صندلی راحتی را در محل مورد نظر گذاشتم سپس دوربین را آوردم یک دقیقه بعد در حالیکه نفس در سینه ام حبس شده بود منتظر بودم.مهمانان داشتند تراس را ترک میکردند.
اول آقا و خانم فوگل آمدند و بعد از وقفه ای طولانی سروکله موسیو دوکلو پیدا شد که داشت خرده نانی را از ریشش پاک میکرد بعد نوبت موسیو رو و مادموازل مارتن سرگرد کلاندون هارتلی و بانو و دو آمریکایی بود شیملر آخرین نفری بود که آمد منتظر ماندم اگر قرار بود تعویضی اتفاق بیفتد اول باید دوربین مرا از روی صندلی بر می داشتند. ده دقیقه گذشت. ساعت بالای پیش بخاری دو ضربه نواخت به آینه زل زده بودم. سعی داشتم حتی پلک نزنم مبادا در لحظه ای که چشمانم بسته اتفاقی بیفتد. اشک در چشمانم جمع شده بود. دو و پنج دقیقه یک لحظه فکر کردم سایه کسی یا چیزی از پشت پنجره رد شد. اما خورشید در سمت دیگر ساختمان بود و به همین دلیل نمیتوانستم از این بابت مطمئن باشم در هر صورت دنبال چیزی واقعی تر از سایه میگشتم دووده دقیقه دیگر داشتم خسته میشدم به فرضیات بیش از حد اعتماد کرده بودم. در تحلیل منطقی ام «اگر های زیادی وجود داشت. چشمانم به شدت می سوختند ودودو می زدند.
صدای لولای روغن نخورده در را پشت سرم شنیدم و به سرعت به آینه نگاه کردم چیزی دیده نمی شد. ناگهان از روی صندلی برخاستم و خودم را به طرف در پرت کردم اما سرعتم به اندازه کافی نبود دستم به دستگیره نرسیده بود که در به هم خورد و کلید به سرعت در قفل چرخید دستگیره را یک بار امتحان کردم و با عجله به دوروبر نگاهی انداختم
عنوان : سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس |
موضوع : داستان |
نویسنده : اریک امبلر |
مترجم : رامین آذربهرام |
ناشر : نیلوفر |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1396 |
صفحه : 250 |
قیمت روز : 145000 ت |
قیمت فروش : 90000 ت |
دخ 14
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.