بخشی از کتاب خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران :
کاروانسرایی متروک وجود داشت آنها در آن جمع میشدند. و در این اماکن اغلب مالاریا در کمین آنها بود نفرات هنوز لباس تابستانی به تن داشتند : شلوارهای کوتاه نخ نما و پیراهنهای پاره باوجود اینکه شبها هوا سرد می شد بسیاری از آنها هیچگونه بالاپوشی نداشتند. تعداد قابل توجهی از آنها مبتلابه مالاریا بودند و وضع بهداشت پاسگاهها اسف انگيز بود هیچ تلاشی از سوی جوخه های بهداری برای پاکسازی اماکن پشه زا بعمل نیامده بود. من دستور دادم تا تمام این گردان برای تعویض لباس و استحمام به قزوین .برود وقتی به آنها که به عده یی زندانی جنگی که از یک اردوگاه آلمانها آزاد شده اند را نگاه کردم ، دیدم شباهت دارند موقعیکه به قزوین بر میگشتم به محض اینکه افسر فرمانده آنها را دیدم ، مجبور شدم او را به انگلستان بفرستم ، چون دیگر بدرد خدمت نظام نمی خورد .
نفرات استرابنزی در وضعیت بهتری بودند. هرچند که آنها هم لباس گرم کم داشتند. واحدهای چستنات سواره نظام جلودار و واحد دوم تفنگداران نپالی در شرایط عالی بودند. نفرات واحد چستنات ، حتی چند جفت اسکی داشتند و مشتاقانه منتظر نزول اولین برف بودند. مواضع استرابنزی در بالای گردنه جز در برابر هجوم یک واحد کوهستانی جنگ آزموده، کاملا غیر قابل نفوذ .بود پستهای دیده بانی او تا اعماق دره ی روبرو را زیر نظر داشتند و هر یارد از جاده یی که از دشت پیچ میخورد و به و بالای گردنه می آمد در تیررس توپهای او قرار داشت. او این مواضع را تنها با دیل بخش کوچکی از نیروهایش اشغال کرده بود و باقیمانده قوایش را بصورت واحد احتیاط و ذخیره نگه داشته بود. من تمام پاسگاههای او را بازدید کردم و تصمیم گرفتم تا آنجا که میتوانم به جلو بروم و دره را هم بازرسی کنم بایک زره – پوش نیمی از گردنه را پائین رفتم این گردنه بیست و پنج مایل تا پل منجیل که روی سفیدرود زده شده فاصله دارد. واحدهای ما بهنگام آن عقب نشینی شتاب زده از رشت قسمت وسط پل را منفجر کرده بودند و در حال حاضر واحد مهندسی ما سرگرم تعمیر آن بود ما از پل موقت گذشتیم و بیست و پنج مایل دیگر نیز پیمودیم و به دهانه دره که به دشتهای پست منطقه ی رشت متصل میشد رسیدیم . در جاده به هیچکس برنخوردیم. نه ارابه یی بود ، نه سواری و نه پیاده ئی . نشانی از قزاقها بچشم نمیخورد و صدای تیراندازی هم نمی.آمد من مصمم شدم که ما باید پل آهنی انتهای نیمه اول دره را نگه داریم حتی چنین موضعی هم برای دشمنی که به ما حمله میکرد غیر قابل نفوذ از کنار مقر فرماندهی استرابنزی میگذشتم دستور دادم که اشغال مواضع
عنوان : خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران |
موضوع : تاریخ |
نویسنده : ادموند ایرونساید |
مترجم : بهروز قزوینی |
ناشر : آینه |
قطع : وزیری |
جلد : نرم |
چاپ : 1361 |
صفحه : 240 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 60000ت |
ت 19
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.