قطعاً قبل از آنکه بدانی خبر داری روی دستگاه خشک کن خم شده ای و ملحفه هایی راکه هنوز گرمند بیرون میکشی و این آگاهی از ستون فقراتت بالا میآید. به مردی که دوستش داری زل میزنی و انگار چیزی نمیبینی؛ او رفته قبل از آنکه برود.
که آخرین بار دو هفته پیش بود که سعی کردم با دیوید حرف بزنم در اتاق نشیمن تست بود و من روی کاناپه دراز کشیده بودیم دیوید روی صندلی راحتی چرمی اش بودم.
که آخرین بار دو هفته پیش بود که سعی کردم با دیوید حرف بزنم در اتاق نشیمن تست بود و من روی کاناپه دراز کشیده بودیم دیوید روی صندلی راحتی چرمی اش بودم.
تراویس خوابیده بود؛ آن روز عصر جشن تولد یازده سالگی اش بود، یک مهمانی شلوغ و هر کی هر کی و به همین خاطر خسته و هلاک به رختخواب رفته بود. تلویزیون روشن بود اما هیچ کداممان آن را تماشا نمی کردیم؛ دیوید مشغول خواندن روزنامه بود و من داشتم حرفهایم را آماده میکردم
بالاخره گفتم «دیوید؟» سرش را بالا آورد
:گفتم میدونی حق داشتی می گفتی ما مشکلات جدی داریم اما دلایل زیادی وجود دارن که به خاطر اونها سعی کنیم مسائل رو حل کنیم. امیدوار بودم که لحنم خوب و دوستانه باشد امیدوار بودم که موهایم سیخ نبوده یا دماغم خیلی بزرگ به نظر نرسیده باشد و وقتی که بلند شدم و نشستم تا کوسن را درست کنم چاق به نظر نیامده باشم.
گفتم «داشتم با خودم میگفتم ای کاش یک بار هم که شده با من می اومدی و یک مشاور خانواده میرفتیم واقعا فکر میکنم…
بالاخره گفتم «دیوید؟» سرش را بالا آورد
:گفتم میدونی حق داشتی می گفتی ما مشکلات جدی داریم اما دلایل زیادی وجود دارن که به خاطر اونها سعی کنیم مسائل رو حل کنیم. امیدوار بودم که لحنم خوب و دوستانه باشد امیدوار بودم که موهایم سیخ نبوده یا دماغم خیلی بزرگ به نظر نرسیده باشد و وقتی که بلند شدم و نشستم تا کوسن را درست کنم چاق به نظر نیامده باشم.
گفتم «داشتم با خودم میگفتم ای کاش یک بار هم که شده با من می اومدی و یک مشاور خانواده میرفتیم واقعا فکر میکنم…
عنوان ________خانهی بیسقف |
موضوع _____داستان خارجی |
نویسنده _______الیزابت برگ |
مترجم _______ ندا لهردی |
ناشر ________ خزه |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1399 |
صفحه_________270 |
قیمت روز______37000 ت |
قیمت فروش____ 25000 ت |
دخ 12
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.