من و هانریت تا مدتی بعد از غروب ماندیم زیر درخت های اقاقی،بچه ها دور وبرمان می پلکیدند و خودشان را سپرده بودند به نور دمدمه های غروب آفتاب،وقتی کلمات کاری از پیش نمی بردند،این خاموشی بود که وفادارانه به خدمت جان های ما می آمد.نیازی هم نبود که دعوت بوسه ای در کار باشد،روح های ما بی هیچ مانعی با هم ذر رفت و آمد بودند،هردو از جادوی نشئه ای فکورانه سرمست میشدند،در تلاطم مواج یک رویا شناور بودند.در ژرفای یک رود غوطه میخوردند،مثل دو پری دریایی زیبا و بشاش از آن بیرون می آمدند و بی آنکه پیوندی از نوع خاکی اش آن ها را به هم متصل کند،تا ههرچقدر که شور التهابشان می طلبید،در هم گره میخوردند.
عنوان _______ زنبق دشت |
موضوع ____داستان خارجی |
نویسنده _____ اونوره دو بالزاک |
مترجم _____ مهدی سجودی مقدم |
ناشر ______ مهر اندیش |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________سخت |
چاپ __________1400 |
صفحه_______450 |
قیمت روز______350000 ت |
قیمت فروش____210000 ت |
دخ 10
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.