بخشی از کتاب شیلان:
لیلا زن پاکیزه و با سلیقه ای بود؛ که فکرش چند سال پیشتر از زمان خودش با بود. حیاط تمام لطف و سر زندگی خود را مدیون زحمات او بود. تمام اسباب و اثاثیه منزل در نهایت سلیقه چیده شده بود و این ارزش آنها را چند برابر میکرد اتاق های نشیمن با قالیچه و قالیهای کردی و ترکمن فرش شده بودند و اتاق مهمانخانه با قالیهای ابریشم ،ترکمنی چند تخته پوست اعلاء مشهد و چراغهای شاه عباسی نشسته بر طاقچه هایش و چند دست پشتی کمنی نگین خانه به حساب می آمد.
حسن علی، چراغ ها را در سفر مشهد از کوه سنگی خریده بود؛ و احدی جرأت نداشت از کنارشان بگذردننه آقا با آرامش در حیاط سیاحت میکرد؛ و همه چیز را از نظر میگذراند او خانه ی تک تک اهالی را دیده بود؛ اما هیچ خانه ای به این اندازه آراسته نبود. ننه آقا، از دوازده سیزده سالگی که پا به این روستا گذاشته بود و تا به حال پنجاه و چند سال از آن زمان میگذشت تنها حکیم و مامای آن حوالی به شمار میرفت. از کشیدن دندان گرفته؛ تا جا انداختن دست و پای شکسته و در رفته و زایمان گاو و گوسفندها همه را انجام میداد در این پنجاه و چند سال تجربه های بی شماری کسب کرده بود مردم و اهالی روستاهای دور و اطراف احترام خاصی برایش قائل بودند زن حکیمه ای ،که علاوه بر طبابت ذهن هوشیاری داشت.
لیلا زن پاکیزه و با سلیقه ای بود؛ که فکرش چند سال پیشتر از زمان خودش با بود. حیاط تمام لطف و سر زندگی خود را مدیون زحمات او بود. تمام اسباب و اثاثیه منزل در نهایت سلیقه چیده شده بود و این ارزش آنها را چند برابر میکرد اتاق های نشیمن با قالیچه و قالیهای کردی و ترکمن فرش شده بودند و اتاق مهمانخانه با قالیهای ابریشم ،ترکمنی چند تخته پوست اعلاء مشهد و چراغهای شاه عباسی نشسته بر طاقچه هایش و چند دست پشتی کمنی نگین خانه به حساب می آمد.
حسن علی، چراغ ها را در سفر مشهد از کوه سنگی خریده بود؛ و احدی جرأت نداشت از کنارشان بگذردننه آقا با آرامش در حیاط سیاحت میکرد؛ و همه چیز را از نظر میگذراند او خانه ی تک تک اهالی را دیده بود؛ اما هیچ خانه ای به این اندازه آراسته نبود. ننه آقا، از دوازده سیزده سالگی که پا به این روستا گذاشته بود و تا به حال پنجاه و چند سال از آن زمان میگذشت تنها حکیم و مامای آن حوالی به شمار میرفت. از کشیدن دندان گرفته؛ تا جا انداختن دست و پای شکسته و در رفته و زایمان گاو و گوسفندها همه را انجام میداد در این پنجاه و چند سال تجربه های بی شماری کسب کرده بود مردم و اهالی روستاهای دور و اطراف احترام خاصی برایش قائل بودند زن حکیمه ای ،که علاوه بر طبابت ذهن هوشیاری داشت.
تمام این تواناییها یک موهبت الهی بود و آنها را از هیچ کس نیاموخته بود و ننه آقا از این موهبت الهی برای یاری رساندن به بندگان خدا بهره می جست و در این امر هیچ گاه کوتاهی نمی کرد
صدای معصومه دختر کوچک حسن علی ننه آقا را به خود آورد.
-مادرم کارت دارد
عنوان : شیلان |
موضوع : داستان |
نویسنده : شیرین بیدگی |
مترجم : |
ناشر : بیژن یورد |
قطع : رقعی |
جلد : نرم |
چاپ : 1397 |
صفحه : 280 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 40000 ت |
دا 14
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.