ماجرای مردی به نام ادی، از پایان و از مرگ او زیر نور خورشید آغاز می شود. شاید آغاز ماجرا از پایان، به نظر عجیب بیاید، ولی باید برای هر پایانی، آغازی هم در نظر گرفت که البته در این لحظه آن را نمی دانیم. ادی در زمان مرگ، پیرمردی گوژپشت دارای موهای سفید، گردن کوتاه، سینه بشکه ای، بازوان ضخیم، خالکوبی محو شده روی شانه راست، پاهای لاغر با رگهای بیرون زده، و زانوی چپ آسیب دیده در جنگ و از کار افتاده به دلیل ورم مفاصل بود برای تسهیل در راه رفتن، از عصا استفاده می کرد. صورت درشت و زمخت شده او بر اثر تابش نور خورشید سیبیل خاکستری و آرواره برآمده زیرین، او را مغرورتر از آن نشان می داد که احساس می کرد. همواره سیگاری پشت گوش چپ و دسته کلیدی آویخته بر کمربند او دیده می شد. کفشهایی با لاستیکی می پوشید و کلاه کهنه کتانی بر سر می گذاشت. یونیفرم قهوه ای رنگپریده ادی نشان می داد کارگر است و در واقع کارگر هم بود.
عنوان ________پنج فردی که در بهشت می بینید |
موضوع ____داستان خارجی |
نویسنده ______میچ البوم |
مترجم ______ کیومرث پارسای |
ناشر ________تمدن علمی |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1397 |
صفحه_________242 |
قیمت روز______35000 ت |
قیمت فروش____22000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.