برشی از کتاب اتاق :
همه جا گرم است، مامان قبل از من بیدار شده. روی میز یک جعبه جدید برگه ذرت و چهارتا موز است، هورا. ابلیس باید شب قبل آمده باشد. از تخت بیرون می پرم. ماکارونی هم هست، سوسیس، نارنگی و…
مامان هیچ کدام از آنها را نمی خورد، بی حرکت ایستاده و به گیاه خیره شده. سه تا از برگاش افتاده. ساقه گیاه را با دستش می گیرد و..
– نه؟
– از قبل مرده بود.
– تو او را شکستی. مامان سرش را تکان میده و میگه: اگر زنده بود خم میشد، جک. فکر می کنم به خاطر سرما بوده، گیاه از داخل خشک شده.
سعی می کنم ساقه اش را درست کنم، کمی نوار چسب لازم داره. به خاطر میارم که نوار چسبی باقی نمانده، مامان آخرین تکه را روی سفینه فضایی چسباند، مامان ابله. میدوم و جعبه را از زیر تخت بیرون میکشم، سفینه فضایی را پیدا می کنم و چسب ها را از روی آن باز می کنم.
مامان فقط نگاه میکنه. نوار چسب را روی گیاه فشار میدم، ولی کنده میشه و گیاه هم چند تکه میشه.
– خیلی متأسفم.
– کاری کن که دوباره زنده بشه.
– اگر میتونستم می کردم.
صبر می کند تا گریه هایم تمام شود، اشکهایم را پاک می کند. اح می کنم، لباس های اضافی ام را از تنم بیرون میارم.مامان میگه: گمان می کنم بهتر باشه بیندازیمش توی زباله ها.
– نه، توی توالت.
– ممکن است باعث گرفتگی لوله ها شود.
– میتونیم تکه تکه ش کنیم…
چند تا از برگ های گیاه را می بوسم و در توالت میندازم و سیفون را می کشم، بعد چند تا دیگه و دوباره سیفون را می کشم، بعد ساقه را که تکه تکه شده. زیر لب میگم: «خداحافظ، گیاه،» شاید در دریا دوباره تکه ها به هم بچسبند و رشد کنند تا به بهشت برسند.
دریا واقعی است، دارم به یاد میارم. در بیرون همه چیز واقعی است، همه چون من هواپیما را در میان ابرها دیدم. من و مامان نمیتونیم به آنجا بریم چون شماره رمز را نمیدونیم ولی با وجود این در بیرون همه چیز واقعی است.
پیش از این حتی نمی دانستم که از اینکه نمیتونیم در را باز کنیم، عصبانی باشم، کله ام کوچکتر از آن بود که بیرون را در خودش جا بده
نشر امیرکبیر
عنوان ________اتاق |
موضوع ____ داستان خارجی |
نویسنده ______امادونو گو |
مترجم ______ حکیمه مردانی |
ناشر _______امیرکبیر |
قطع ___________رقعی |
جلد ____________نرم |
چاپ __________1394 |
صفحه_________391 |
قیمت روز______35000 ت |
قیمت فروش____22000 ت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.