دیگر نگو حالت خوب است

هر روز یک مبارزه دارد هر صبح را با یک قصد و نیت جدید شروع میکند که تمام تلاش خود را صرف موفقیت در کارش ،کند خواه ناخواه تا ساعت یک بعد از ظهر ذهنش مشغول پرسه زدن است یک صبح دیگر نیت او با تصدیق بی لیاقتی و تنبلیاش ناتمام مانده است او در سایت ،کاریابی دنبال کار جدیدی میگردد بعد از ی را یک ساعت تصمیم میگیرد درباره ی ایدههای شرکت جدیدی بازار پژوهی کند که در سرپرورانده بود. مولی به او سری میزند و حواسش را پرت می.کند برایان با خیره شدن به مولی که به آستانه در اتاق تکیه داده است حساب زمان از دستش در می رود بعد تلفن زنگ میزند و برایان نگران میشود که دارد زیادی تنبلی می.کند اگر او سخت تر کار نکند از کار بیکار میشود رفت و آمد تا ساعت شش بعد وسایل خود را جمع میکند و با زحمت راه میافتد به سمت خانه پیش جنیفر و بچه ها یک روز دیگر و هیچ چیز تغییر نکرده است. رؤیای شروع کسب و کار و بیرون آمدن از صنعت ،رهن نبردی مهلک و مرگ آور با آرزویش برای ثبات است در هر مرحله، احساسات ناخودآگاهی شما را تحت تأثیر قرار میدهند و مبارزه ها شروع میشوند. ذهنتان فعالانه علیه شما کار میکند و برای ممانعت از تغییر کوتاهی نمیکند

کتاب دایره قهوه ای