هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
بخشی از کتاب زندگینامه محمد مسعود :
از جا کندند در اثر داد و فریاد و جمعیت در کوچه مهاجمین فرار کرده و نزدیک لاله زار یکنفر از آنها بدست فیض الله طاهری کارمند اداره دستگیر شد. شخص خودش بود که پیشانی و صورت و لباس و دستهایش غرق خون بود فیوز چراغها زده چراغها روشن ،شد شكافي بقطر شش سانتیمتر روی میز تحرير بفاصله بیست سانتیمتری ایجاد شده بود چند بطری خالی که بطرف من در تاریکی پرتاب شده بود همه به در و دیوار خورده و یکی هم به پیشانی وی خدمت شایانی کرده بود. جمعیت در کوچه افزایش یافت پاسبان را صدا کرده وی را به پاسبان سپردم که به کلانتری .ببرد در کلانتری تحقیقات بعمل آمد وی از بروز نام همدستان خویش خودداری کرد فردا در شهربانی اجازه مرخصی او با قيد التزام صادر گشت.
چند دقیقه قبل از وقوع حوادث شب فرماندار نظامی در اداره حضور داشت و پیشنهاد نمود که برای حفاظت اداره مأمور بفرستد و من امتناع نمودم، فردا فرماندار بمجرد شنیدن خبر دستور آزادی وی چون خودش از جریان اطلاع داشت دستور توقیف او را صادر نمود و مراتب را به وزارت جنگ گزارش داد از همانروز فعالیت برای آزادی سوء قصد کننده شروع شد و دو روز بعد خبر تغییر فرماندار نظامی در روزنامه اطلاعات با آب و تاب زیادی انتشاریافت. من مراتب حیرت خود را از این پیشامد به آقای وزیر جنگ تلفن کرده اظهار نمودم آقای بهارمست فرماندار نظامی تنها فرمانداری است که همه کس به پاکی و درستی او اذعان دارد و در مدت تصدی او با اینکه شبها عبور و مرور تا آزاد است شهر از همیشه امنتر و مردم از حکومت نظامی کمتر از سابق نارضایتی دارند.
صبح آقای وزیر جنگ اظهار میکرد تغییر فرماندار بهیچوجه با پیشامد سوء قصد ارتباطی نداشته و انتصاب فرماندار جدید نظامی از ده روز قبل بعمل آمده و کمپانی مسعودی و برادران کوچکتر از آنند که در این موارد بتوانند اعمال نفوذی نمایند .
جريانات فوق بعرض آقای دکتر مصدق رسید ایشان اظهار نمودند کـ مخالفت اقلیت با اکثریت برسر همین مسائل است که برای چه یک دولت صالح و شريفى برسر کار نمیآورند که دست دزدان و جانیان و عناصر كثيفى . مایه ننگ مملکت هستند گرفته تسلیم محاکمه و زندان نماید
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.