بخشی از کتاب لایه های ذهن :
زیپو اصرار داشت که آن را ببندیم و میگفت اینجا پلیس خیلی سختگیر است. من همه حواسم به رانندگی او بود به این که چه گونه حرکت پاهایش را روی پدالها تنظیم میکند به آن میله ای که سر چوبی داشت و با به حرکت در آوردنش سرعت ماشین را کم و زیاد می کرد اما از آن بهتر وقتی بود که از روستائی عبور کردیم اولین ارتباط من با کشور ساحل عاج آن هم نشسته در جلوی ماشین چهره ها و اندامها خانه ها و کلبه هائی را میدیدم که با سرعت اتومبیل همانند رعد از کنار ما عبور میکردند.
بعضی از کودکان برایم دست تکان میدادند و من در آن لحظه احساس بزرگی میکردم من هم دستم را تکان میدادم و به آنها لبخند میزدم. بله، سفر در جلوی اتومبیل بسیار لذت بخش است شش بار نوبت به من رسید که جلو بنشینم شش بار قبل از آنکه واقعیت به فضای زندگی ما باز گردد. آن روز زیپو از ماشین پیاده شد و دختر کوچولو و آن دو پسرک را هم با خود برد. ئیو با با یابئی و من همه چیز را از درون وانت میدیدیم با مردی که اتومبیل بسیار شیکی داشت صحبت کرد. اتومبیلی که پیشتر هرگز مانند آن را ندیده بودم آن قدر بزرگ بود که طولش تقریباً به اندازۀ دو کلبهٔ چوبی بود رنگش سفید بود آنقدر سفید و زیبا که من حتی در خواب هم نمی توانستم نظیر آن را .ببینم زیپو و آن مرد با هم بحث کردند، بحث کردند و باز هم بحث کردند
عنوان : لایه های ذهن |
موضوع : داستان |
نویسنده : جوردی سییرراای |
مترجم : شهلا شمسایی فر |
ناشر : کتاب سرا |
قطع : رقعی |
جلد : سخت |
چاپ : 1386 |
صفحه : 344 |
قیمت روز : |
قیمت فروش : 60000 ت |
دخ 11
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.